مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
پاسخ‌هایی به ادعاهای مهدی خلجی درباره جامعه مدرسین

Mehdi-Khalajiاگرچه آرزوی اینکه نویسنده مطلب، جناب آقای مهدی خلجی و سایت بی‌بی‌سی بتواند روایتی علمی و منصفانه از نهادی حوزوی با کارکرد دینی و سیاسی و با بیش از نیم قرن سابقه را بدون دخالت دادن اغراض سیاسی ارائه دهد دست‌نیافتنی است.

درباره این یادداشت چند نکته کلیدی مهم وجود دارد:

– نویسنده در حالی تصمیم دارد به تاریخ، سابقه و عملکرد جامعه مدرسین، آن هم در ۵۰ سال گذشته بپردازد که متأسفانه دسترسی درستی به منابع و مستندات ندارد. وی در متن خود تنها به کتابی با عنوان «یاران صادق آفتاب» استناد کرده است. این در حالی است که این کتاب با ۵۵۶ صفحه گزیده و تلخیص‌شده هشت جلد کتاب درباره کارنامه عملکرد جامعه مدرسین است. اگر نویسنده محترم همان‌گونه که سایر اطلاعات خود را از طریق اینترنت به دست آورده است، جست‌وجوی کامل‌تری در این زمینه انجام می‌داد می‌توانست به وجود چنین مجموعه کاملی پی ببرد. اگرچه عدم دسترسی وی به منابع کتابخانه‌ای به خاطر سکونت در آمریکا کاملا قابل درک است. براین اساس بسیاری از ادعاهای واهی ایشان در خصوص عملکرد جامعه مدرسین پیش و پس از انقلاب، به خاطر عدم مطالعه این کتاب بوده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

– متأسفانه نویسنده این یادداشت تکلیف خود را با مخاطب مشخص نکرده است که آیا این متن قرار است یک نقد علمی و تاریخی پیرامون عملکرد جامعه مدرسین باشد یا یک گزارش ژورنالیسیتی با بهره‌گیری از تکنیک‌های رایج روزنامه‌نگاری! در موارد متعددی نویسنده همچون گزارش‌های زرد سایت‌ها، دیدگاه‌های شخصی خود را بدون هیچ سندی به «کار‌شناسان تاریخی»، «تحلیلگران» و یا «منتقدان سیاسی و تاریخی» نسبت داده است. جناب آقای خلجی در زمان همکاری خود با نشریه «نقد و نظر» به بسیاری از معیارهای اخلاقی و حرفه‌ای در نویسندگی واقف بودند ولی اینکه چرا این معیارها را پس از مهاجرت از کشور زیر پا گذاشته‌اند جای سؤال دارد!

اما در خصوص برخی از ادعاهای این گزارش که جنبه تاریخی و طبعا غیر تحلیلی دارد پاسخ کوتاهی ارائه می‌شود.

۱. در فراز نخست این گزارش آمده است: «روایت رسمی مدعی است که فعالیت تشکیلاتی مدرسین پس از تبعید آیت‌ﷲ خمینی به دلیل «افزایش خفقان و سرکوب» کاهش یافت. این روایت، ناگهان به سال ۱۳۵۶ و درگذشت مصطفی خمینی، فرزند آیت‌ﷲ خمینی می‌جهد؛ زمانی که دور انقلاب تند شده بود و حادثه‌ نوزده‌ دی در قم رخ داد. به عبارت دیگر در همین روایت رسمی، دوره‌ پانزده ساله‌ فعالیت مدرسین از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۶ بسیار تاریک و ناشناخته است؛ نه اشخاص آن معلوم‌اند نه اساسنامه‌اش نه فعالیت‌ها و تأثیر کارهای اعضا. این ابهام تردید درباره‌ اساس چنین تشکیلاتی را در این پانزده سال بسیار نیرومند می‌کند.»

نویسنده در حالی تصمیم دارد به تاریخ، سابقه و عملکرد جامعه مدرسین، آن هم در ۵۰ سال گذشته بپردازد که متأسفانه دسترسی درستی به منابع و مستندات ندارد.

همان‌گونه که بیان شد، نویسنده به خاطر عدم دسترسی به منابع علمی نتوانسته است اطلاعات خود را تکمیل کند که این مسئله مشکل خاصی ندارد، ولی برای یک پژوهشگر تاریخی زیبنده نیست که بی‌اطلاعی خود را «عملکرد تاریک و ناشناخته» جامعه مدرسین عنوان کند.

بسیاری از اعضای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس عراق دستگیر شدند. این اعضا همچون حضرات آیات مشکینی، منتظری، مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی، خزعلی، آذری قمی، یزدی، جنتی و… به مناطق مختلف کشور همچون استان‌های آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و بوشهر و سیستان و بلوچستان تبعید شدند. این تبعید اگرچه باعث شد هسته مرکزی جامعه مدرسین همچون گذشته نتواند جلسات مشترکی در قم برگزار کند ولی دو کارکرد ونتیجه بسیار مهم و تأثیرگذار داشت؛ نخست آنکه بسیاری از مردم متدین مناطق دورافتاده کشور را با نهضت و آرمان‌های بلند امام خمینی آشنا کرد و دیگر آنکه شبکه ارتباطی روحانیون را از مرکز به سایر نقاط کشور توسعه داد. این دوکارکرد سال‌ها بعد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به خوبی نتیجه داد و بسیاری از روحانیون و مردم استان‌های مختلف کشور به برکت حضور اعضای جامعه مدرسین در آن استان‌ها به بهترین شکل ممکن نهضت امام خمینی(ره) را در مناطق خود به سرانجام رساندند.

اما در عین حال تشکل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دقیقا در همین سال‌ها فعالیت خود را از طریق صدور بیانیه‌های مختلف درباره وقایع روز و کشوری انجام می‌داد که از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶ تعداد ۴۵ بیانیه از سوی جامعه مدرسین منتشر شده است که متن کامل آن در «کارنامه جامعه مدرسین، جلد ۳» موجود است.

۲. در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «در این سال حوزویان نگران دو موضوع بودند: برخی مواد مصوب انجمن‌های ایالتی و ولایتی و نیز اصلاح نظام حوزه. در سال ۱۳۴۲ چند مدرس «تحت پوشش اصلاح حوزه» گروهی را بنیاد گذاشتند. اما این روایت جزئیات بیشتری به دست نمی‌دهد. معلوم نیست این گروه دقیقاً چه کسانی بودند و در پی چه اهدافی بسیج شدند. نام‌هایی که برشمرده شده گرایش‌های سیاسی و اجتماعی بسیاری متنوعی داشتند و به دشواری می‌توان فرض کرد این افراد که حتی از نظر سن و میزان تحصیلات هم‌سان نبودند می‌توانستند برای برنامه‌ای واحد گردهم آمده باشند: از جمله احمد آذری قمی، مهدی حائری تهرانی، آیت‌ﷲ علی خامنه‌ای (که میزان نقش او در این گروه مبهم است)، ابوالقاسم خزعلی، علی مشکینی، علی دوانی، موسی شبیری زنجانی، محمد تقی مصباح یزدی و ابوالفضل نجفی خوانساری.»

در این بخش نیز نویسنده متأسفانه به خاطر عدم دسترسی به کتاب‌ها و منابع مختلف، بی‌اطلاعی خود را این‌گونه ابراز می‌کند. گفتنی است درباره موضوع «اصلاح حوزه» در جلد ۱ صحفه ۳۷ الی ۷۸ کتاب کارنامه جامعه مدرسین توضیحات مبسوطی ارائه شده است و کتاب‌ها و مقالات متعددی نیز در این زمینه منتشر شده است و به خوبی ابعاد این قضیه نمایان شده است. البته ناگفته نماند که اعضای اصلی تشکل جامعه مدرسین به خاطر رتبه و جایگاه علمی متفاوتی که داشتند طبعا در سنین مختلفی بودند که این موضوع برای آنانی که با فضای حوزه آشنایی داشته باشند کاملا قابل درک است.

۳. در این مقاله آمده است: «در این روایت، برای نمونه، بسیاری از کارهای محمد بهشتی از جمله بنیادگذاری مدرسه‌ حقانی به حساب جامعه‌ مدرسین گذاشته شده. در عین آن‌که در آن مدرسه هم کسانی مانند احمد جنتی تدریس می‌کردند هم محمدتقی مصباح یزدی که به دو گرایش کاملاً متضاد تعلق داشتند: یکی انقلابی و دیگری محافظه‌کار.»

در جلد اول کتاب جامعه مدرسین تصریح شده است که برخی از اعضای جامعه مدرسین بر اساس «شخصیت حقیقی» خود در شکل‌گیری تعدادی از فعالیت‌ها از جمله انتشار مجله مکتب اسلام یا تأسیس مدرسه حقانی نقش داشته‌اند. براساس اسناد موجود و منتشر شده، شهید قدوسی (از اعضای جامعه مدرسین) از جمله مؤسسان مدرسه حقانی بوده و حضرات آیات جنتی (از اعضای جامعه مدرسین) و… نیز در شکل‌گیری و ادامه فعالیت این مدرسه نقش مهمی داشتند. (مراجعه شود به کتاب تاریخ شفاهی مدرسه حقانی / بهمن شعبانزاده)

همچنین در این متن متأسفانه ادعای سوختهٔ روزنامه‌های اصلاح‌طلب در سال‌های انتهایی دهه ۷۰ درباره مواضع و فعالیت‌های حضرت آیت‌ﷲ مصباح یزدی در سال‌های پیش از انقلاب، تکرار شده است و خوشبختانه در پاسخ به این ادعاها کتاب‌ها و مقالات متعددی منتشر شده است. در این قسمت بیان استاد خسروشاهی درباره بخشی از عملکرد مبارزاتی آیت‌ﷲ مصباح یزدی خالی از لطف نیست:

متأسفانه نویسنده محترم احتمالا بنابر اقتضائات حرفه‌ای خود، بخشی از بیانات امام راحل در همین پیام را خطاب به طلاب در دفاع از جامعه مدرسین نادیده گرفته است.

«استاد مصباح یزدی در کنار همکاری در انتشار نشریه مخفی بعثت اقدام به راه‌اندازی یک نشریه دیگر به نام انتقام کرد. این نشریه بسیار رادیکال‌تر از بعثت بود و همهٔ کارهای آن از نوشتن مطالب گرفته تا تایپ و کپی و توزیع بر عهده شخص ایشان بود. روش استاد مصباح یزدی در آن سال‌ها این بود که کارهای خود را با نام مستعار و صددرصد مخفیانه انجام می‌داد و حتی نزدیک‌ترین دوستان وی که خواننده انتقام هم بودند خبر نداشتند که این نشریه توسط چه کسی تهیه و منتشر می‌شود… . کافی بود ساواک این نشریه را در خانه کسی پیدا کند و بازداشت و شکنجه او حتمی بود… سؤال مشترک ساواک در بسیاری از بازجویی‌ها این بود که بعثت و انتقام توسط چه کسی منتشر می‌شود. و خوشبختانه تا پایان هم این سؤال مهم برای آنها لاینحل ماند!» (برای اطلاع بیشتر از تاریخچه و چگونگی انتشار این دونشریه مراجعه شود به کتاب نشریات مخفی حوزه علمیه قم، نوشته هادی خسروشاهی)

۴. در بخش دیگر این مقاله نویسنده مدعی شده است: «در سال ۱۳۵۸ چهار نفر متشکل از علی مشکینی، آیت‌ﷲ حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی و احمد آذری قمی، اساسنا‌مه‌ای تهیه کردند برای نهادی به نام جامعه‌ مدرسین. به زودی اختلاف میان آن‌ها باعث کناره‌گیری آقای منتظری و ابراهیم امینی شد».

مرحوم آیت‌ﷲ منتظری به واسطه انتخاب به عنوان قائم مقام رهبری در جلسات رسمی جامعه مدرسین شرکت ننمودند و این رویه در خصوص برخی از مراجع عظام تقلید که از اعضای جامعه مدرسین هستند صادق است ولی ارتباط ایشان با جامعه مدرسین تا زمان عزل از سمت قائم مقام رهبری از سوی امام خمینی همچنان وجود داشت. اما نکته جالب، ادعای وجود اختلاف آیت‌ﷲ ابراهیم امینی با جامعه مدرسین از سال ۱۳۵۸ است. جهت اطلاع نویسنده باید گفت ایشان یکی از اعضای فعال و تأثیرگذار جامعه مدرسین در دهه شصت، هفتاد و هشتاد بوده‌اند و در دهه هفتاد مسئولیت امور فرهنگی و دبیر جامعه مدرسین را در جامعه مدرسین برعهده داشتند که از خداوند متعال برای ایشان و سایر پیشکسوتان دینی و سیاسی حوزه علمیه قم طول عمر بابرکت خواستاریم.

اگر جناب آقای خلجی به سایت اینترنتی حضرت آیت‌ﷲ ابراهیم امینی مراجعه می‌کردند قطعا این قسمت از زندگی‌نامه خودنوشت ایشان را ملاحظه می‌نمودند: «چه قبل از پیروزى انقلاب و چه بعد از آن، همواره یک عضو فعّال جامعه مدرسین بوده‌ام. مدّت‌ها به عنوان دبیر و گاهى به عنوان نائب رئیس به قدر وسع و توانایى انجام وظیفه مى‌کردم و نیز مسئول بخش فرهنگى این نهاد بودم».

۵. در بخش عملکرد جامعه مدرسین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این مقاله تلاش دارد با قراردادن اطلاعات نادرست، این‌گونه وانمود کند که بین امام خمینی(ره) و جامعه مدرسین اختلاف عمیقی بود. در حالی که توجه ندارد بسیاری از اعضای جامعه مدرسین در همان سال‌ها از سوی امام خمینی به عنوان نماینده خود در نهادها یا سمت‌های حساس و مختلف کشوری فعالیت می‌کردند و تقریبا در همه بیانیه‌های جامعه مدرسین در زمان حضور حیات امام خمینی، بیانات و دیدگاه‌های امام خمینی به عنوان فصل‌الخطاب اعلام شده است. در این بخش از مقاله آمده است: «در نامه سرگشاده‌ای که آیت‌ﷲ خمینی در سوم ماه اسفند سال ۱۳۶۷، سه ما پیش از مرگ، خطاب به روحانیت نوشت آشکارا از اختلاف جامعه مدرسین و «طلاب انقلابی» بر سر مسائلی چون فقه سنتی و پویا گفت. در این نامه آیت‌ﷲ خمینی گفت که جمهوری اسلامی به هر دو طیف نیاز دارد.»

متأسفانه نویسنده محترم احتمالا بنابر اقتضائات حرفه‌ای خود، بخشی از بیانات امام راحل در همین پیام را خطاب به طلاب در دفاع از جامعه مدرسین نادیده گرفته است که: «آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه‏های علمیه بوده‏اند ـ نعوذ باللَّه ـ به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده‏اند؟ مگر همان‌ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیر قانونی بودن سلطنت دادند؟ مگر هما‌ن‌ها نبودند که وقتی یک روحانی به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفی کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانی ننمودند؟ اگر خدای ناکرده این‌ها شکسته شوند چه نیرویی جای آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادی استکبار، روحانی‏نماهایی را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگری را بر حوزه‏‌ها حاکم نمی‌‏کنند؟» (صحیفه امام ج ۲۱ صفحه ۲۸۷)

همچنین امام راحل در نامه‌ای به آیت‌ﷲ مشکینی انقلابیون را از تندروی برحذر داشته، آن‌ها را به همراهی با جامعه مدرسین توصیه می‌کنند: «شما از قول من به فرزندان انقلابی‏ام بفرمایید که تندروی عاقبت خوبی ندارد. اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروّج اسلام آمریکایی‏اند». (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۶۷.)

۶. در بخش پایانی مقاله می‌خوانیم: «در روایت رسمی جمهوری اسلامی، جامعه‌ مدرسین فرزند طبیعی حوزه‌ علمیه است. اما منابع مالی، شبکه‌ ارتباطات سیاسی و نقش حوزوی جامعه‌ مدرسین در سی سال گذشته نشان‌دهنده‌ ارتباط مستقیم تکوین و تداوم آن با حکومت است. به همین سبب، به اعتقاد ناظران امور حوزوی در ایران به دشواری می‌توان گفت جامعه‌ مدرسین چه از نظر سیاسی چه از نظر علمی نما و نماینده‌ حوزه‌ علمیه است.»

نوشتن تاریخ حوزه‌های علمیه آسان نیست. به‌ویژه آنکه نویسنده هزاران کیلومتر آن سوتر و به دور از منابع و مستندات اولیه و تحت تأثیر افکار کاملا مخالف دین و روحانیت باشد.

خوشبختانه منابع مالی جامعه مدرسین همچون سایر نهادهای حوزوی با مساعدت و عنایات مراجع عظام تقلید تأمین شده و جامعه مدرسین هیچ وابستگی مالی به دولت نداشته است. روش و منش سیاسی جامعه مدرسین در زمان ستمشاهی، مبارزه با طاغوت با هدف شکل‌گیری جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بوده است و بررسی دقیق عملکرد جامعه مدرسین پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان می‌دهد این جامعه بر اساس رسالت امر به معروف و نهی از منکر، حامی و یاور نظام جمهوری اسلامی بوده و هرجا احساس کرده است نهادهای دولتی از رسالت‌های خود فاصله گرفته‌اند بدون هیچ واهمه‌ای به صورت رسمی یا غیر رسمی ارشادات و تذکرات ضریح خود را بیان کرده است. مطالعه دقیق بیانیه‌های جامعه مدرسین در ۳۰ سال گذشته نمایانگر این واقعیت است.

۷. متأسفانه نویسنده محترم در سایر بخش‌های این مقاله به‌ویژه پس از رحلت امام خمینی(ره) با کنار هم گذاشتن چند گزاره نادرست و تحلیل‌های شخصی خود به نتایج و ادعاهای عجیبی رسیده است که همچون مواردی که در بالا بدان‌ها پاسخ داده شد به خاطر فقر اطلاعاتی و مبنا قرار دادن اطلاعات اینترنتی و محفلی (!) بوده است. از این رو انتظار می‌رود پژوهشگران عرصه تاریخ و سیاست، مستندات تاریخی و منابع دقیق کتابخانه‌ای را مبنای مطالعات و مقالات خود قرار دهند.

اما نکته قابل تأمل آن است که نویسنده این مقاله به علت تأمین اطلاعات خود از فضای اینترنت و رسانه‌ها به هیچ وجه متوجه کارکرد درون‌حوزوی جامعه مدرسین نبوده است و تنها به موضوع برون‌حوزوی و کارکرد سیاسی جامعه مدرسین پرداخته است. این در حالی است که بر اساس تأکید همهٔ اعضای جامعه مدرسین، اصلی‌ترین و مهم‌ترین وظیفه این نهاد نقش‌آفرینی در حوزه‌های علمیه بوده است و این مهم از طریق روش‌های مختلف ایفا می‌شود. جامعه مدرسین هم‌اینک بالاترین نهاد تصمیم‌ساز در حوزه‌های علمیه است و با عنایت و حمایت همهٔ مراجه عظام تقلید و اساتید بزرگوار حوزه‌های علمیه وظیفهٔ تعیین و معرفی اعضای شورای عالی حوزه به عنوان سیاستگذاران عالی حوزه‌های علمیه را بر عهده دارد. در جلسات جامعه مدرسین، مدیر محترم حوزه‌های علمیه بررسی و به شورای عالی حوزه پیشنهاد می‌شود. انتخابات مجمع نمایندگان طلاب سراسر کشور به اعتبار و حمایت جامعه مدرسین برگزار می‌شود و ده‌ها مورد دیگر که نشان می‌دهد جامعه مدرسین به خاطر اعتبار ذاتی خود توانسته است نقش‌آفرینی جدی در حوزه‌های علمیه داشته باشد.

در پایان گفتنی است نویسنده در بخشی از مقاله عبارتی را بیان کرده‌اند که لازم است خطاب به خود ایشان مجددا بیان کرد: «نوشتن تاریخ حوزه‌های علمیه آسان نیست. آن زمان که کمابیش امکان سیاسی و اجتماعی نوشتن تاریخ آن وجود داشت تاریخ‌نگاران و جامعه‌شناسان اندکی بودند که به اهمیت حوزه‌های علمیه باور داشته باشند» و در تکمیل این جمله باید گفت که نوشتن از حوزه‌های علمیه آسان نیست؛ به‌ویژه آنکه نویسنده هزاران کیلومتر آن سوتر و به دور از منابع و مستندات اولیه و تحت تأثیر افکار کاملا مخالف دین و روحانیت باشد.

علاقه‌مندان و پژوهشگران می‌توانند جهت بررسی پیشینیه و عملکرد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به این منابع و کتاب‌ها مراجعه کنند:

۱. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون

۲. یاران صادق آفتاب

۳. مصاحبه تعدادی از اعضای جامعه مدرسین با مجله یاد

۴. کتاب خاطرات مرحوم علی دوانی

۵. کتاب خاطرات آیت‌ﷲ محمد یزدی

عکس از: The Washington Institute

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید